مأموریت های من به سوریه برای یادگیری حقیقت در مورد بیوه داعش سام سالی برای پادکست من هیولا نیستم

با صدای شلیک از خواب بیدار شدم. با یک نگاه سریع به سربازی که در آن طرف اتاق قرار داشت ، دلیل کمی برای هشدار وجود داشت. نوامبر 2016 بود و من در موصل در شمال عراق بودم ، در حالی که با نیروهای ویژه این کشور درگیر بودند در حالی که آنها علیه داعش می جنگیدند و هم اتاقی من برای شب – فرمانده واحد – هنوز زیر یک لحاف دفن شده بود. او حتی در حالی که تیراندازی بلندتر و شدیدتر می شد ، روی زمین خواب بود.

چیزی که من نمی دانستم این بود که بیرون افرادش در حال تیراندازی به کامیونی بودند که از خیابان به سمت ما پر شده بود و مملو از مواد منفجره بود. این یک بمب انتحاری داعش بود. لحظاتی بعد ، درست در بیرون منفجر شد. ساختمان فروریخت. ما در ابر غبار و آجر قرار گرفته بودیم. برخلاف بسیاری از افرادی که در آن خیابان زندگی می کردند ، سرانجام ما آن را ترسیم کردیم.

در انگلیس و با ترکش های بیشمار و کوچک ترکش در زیر پوست سر و شکستگی ستون فقرات ، در حال شروع به بهبودی بودم که یک تماس قدیمی برای دیدن حال من تماس گرفت. او می خواست ملاقات کند. روزها بعد ، هنگام گپ زدن ، از یک زن آمریکایی به نام سام سالی نام برد که در رقه گرفتار شده بود و می خواست فرار کند.

این شهر سوریه نگین خلافت خودخواسته داعش بود ، اما سرانجام در اکتبر 2017 به دست ائتلاف تحت رهبری آمریکا افتاد و هزاران کشته برجای گذاشت. سالی دو سال و نیم از ترکیه به سوریه تحت کنترل داعش عبور کرده بود – چه اتفاقی برای او افتاده بود؟

در دسامبر سال 2017 ، من به سوریه سفر کردم و سرانجام سالی را پس از روزها جستجو در بازداشت یک شبه نظامی ک Kurdishرد مورد حمایت ایالات متحده یافتم. او تازه با فرزندانش از داعش فرار کرده بود. او ادعا کرد که همسرش موس ، که به او گفته بود قصد دارد زندگی جدیدی را در کشور متولدش ، مراکش آغاز کند ، فریب داده است. وی ادعا كرد كه آنها برای تعطیلات كوتاهی در تركیه توقف كردند و این منجر به رقه شد. وی اصرار داشت که به داعش نپیوسته ، رنج زیادی کشیده و سعی در فرار داشته است. آیا این می تواند درست باشد؟

برای فهمیدن ، من دو بار برای تحقیق در رقه رفتم که اکنون به یک سریال پادکست 10 قسمته BBC تبدیل شده است ، من هیولا نیستم.

چگونه یک خانواده آمریکایی در قلب خلافت داعش قرار گرفتند؟ (عکس: بی بی سی)

در جاده در رقه

با ورود به شهر صحنه ای از نابودی کامل روبرو شدم. نبرد چهار ماهه برای رقه هیچ چیز را بی خطر نگذاشت. تهدید بمب های دست ساز و سلول های خوابیده داعش – افرادی که هنوز به این گروه وفادار هستند ، در میان مردم پنهان می شوند و منتظر انجام حملات هستند – بسیار واقعی بود.

با رانندگی در سطح شهر ، خانه ای را پیدا کردم که سالی گفت در آن زندگی کرده است و در زیر یک مسیر خاک آلوده قرار گرفته است. وقتی از اتومبیلمان پیاده شدم ، مردی که سیگار می کشید – که تحت آیسیس ممنوع شده بود – به سمت من رفت. او همسایه سالی بود.

این مرد به من گفت که چگونه سالی دزدکی وارد حیاط خود می شود تا با همسرش سیگار بخورد. بعضی شبها او جیغ می شنید ، زیرا توسط شوهرش مورد ضرب و شتم قرار گرفت. همسایگان دیگر جزئیات مشابه را تأیید کردند. یکی گفت ، او می خواست فرار کند ، اما ایسیس او را به زندان بدنام خود ، معروف به استادیوم سیاه ، رسانده بود.

از یک خانه ورزشی تا یک مکان وحشت

زمین فوتبال را در آن طرف شهر پیدا کردم. این میزبان میزبان 15000 هوادار بود ، اما ایسیس رختکن را برای شکنجه تبدیل کرده بود. سالی ادعا کرد که او دو ماه در اینجا نگه داشته شده است. وی گفت: “آنها مرا با مچ بند از سقف آویزان کردند.” وی گفت: “آنها لباس های من را از تن بیرون کردند ، من را کتک زدند و در شکم من برق گرفتند. من در این مرحله پسرم هفت ماهه باردار بودم. “

نیروهای کرد که کنترل رقه را به دست گرفتند بسیار تلاش کردند تا بقایای حکومت تروریست ها را پاک کنند ، اما در اینجا امکان پذیر نیست. آنچه ادامه یافت بسیار تاریک است که نمی توان از تاریخ فراموش کرد یا پاک کرد.

سام سالی و همسرش موسی (عکس: بی بی سی)

در زیر استادیوم ، پرتوهای مشعلهای ما اسامی کسانی را که در اینجا نگه داشته شده بودند ، روسی ، انگلیسی ، سوری ، عراقی نشان داد. این لیست بی پایان به نظر می رسید.

یک اتاق قاب های فلزی تخت را با سیمهای متصل به هم برای برق گرفتگی نشان می داد. در دیگری زنجیرهایی وجود داشت که مردم را می توانستند از سقف آویزان کنند. سپس اتاقهایی وجود داشت که برای سلولهای انفرادی استفاده می شد: جعبه های تنگ به سختی برای یک نفر گسترده بودند. طرح افتضاحی که کشف کردم با توصیف سام مطابقت دارد.

بعداً خانمی را پیدا کردم که گفت عضوی از داعش بوده است و ادعا می کرد همزمان با سالی در زندان نگهداری می شود و او شکنجه او را شنیده است.

زمان رفتن

در نوامبر سال 2019 ، یک سال پس از بازگشت به ایالات متحده ، سالی یک معامله اعتراض کرد. وی اعتراف كرد كه از شوهرش برای پیوستن به داعش و تأمین مالی تروریسم حمایت كرده است. اما دادستانی پذیرفت که هیچ مدرکی وجود ندارد که شخص سالی از نظر ایدئولوژیک از این گروه حمایت کرده باشد.

به یاد دارم که در حالی که راهنمای من ، مصطفی ، و ما از رقه رانندگی می کردیم ، از یک چرخ و فلک عبور کردیم. ما بلافاصله متوقف شدیم. این مکان برای یک فیلم تبلیغاتی معروف داعش بود که در آن پسر سالی ، متیو ، مجبور به تهدید دونالد ترامپ شده بود.

من از مصطفی پرسیدم که او از زندگی سالی با داعش چه ساخته است. وی گفت: “به نظر می رسد او رنج دیده و می خواسته برود.” اما وی یک یادداشت احتیاط را اضافه کرد: در ذهن او ، به هیچ وجه نمی دانست که او به اینجا می آید و همین عمل “به داعش قدرت داد ، ما نمی توانیم آن را فراموش کنیم”. این را به گوش شنوندگان پادکست می سپارم تا تصمیم خودشان را بگیرند.

I’m Not a Monster برای پخش در حال حاضر از طریق صداهای بی بی سی در دسترس است. فیلم پانوراما ، بازگشت از داعش: داستان یک خانواده هم اکنون در BBC iPlayer در دسترس است.